با سلام، لطفاْ خودتان را برای مخاطبان پلاس مگ معرفی كنيد:
من محمد مقبلی در مرز ورود به چهل سالگی، اصالتاً اهل خراسان، متاهل و صاحب دو فرزند هستم.
از حیث تحصیلات در مقطع كارشناسي مهندسی برق قدرت، ارشد مدیریت کسبوکار و دکترای مدیریت بازاریابی خواندهام. از لحاظ سوابق و تجربه کاری هم از سال 85 کارکردن را به صورت نيمهحرفهاي شروع كردم و از سال 90 پس از اتمام خدمت سربازی بهصورت حرفهای وارد صنعت و به صورت خاص صنعت خودرو شدم. سالهای آغازین کارم، در یک هلدینگ بزرگ مشغول شدم که آموختههای دانشگاهی و مهارتم در حوزه اتوماسیون صنعتی خیلی به رشد و دیدهشدن من، در این برهه کمک کرد.
در آن دوره یکی از مدیران ارشد که همیشه دینِ استادی بر گردن من دارند استعدادهای اصلی من را کشف کردند؛ چون من از نظر محاسبات، تسلط به اعداد و ارائه گزارشها، بسیار دقیق و بهروزتر از بقیه بخشها و همکاران کار میکردم این موضوع، نظر مدیریت ارشد را جلب کرد و از من خواستند تا وارد حوزه بازرگانی شوم که دقت و اعتماد بیشتری میطلبید. ورود به این حوزه بعد از مدت کوتاهی من را به فکر ادامه تحصیل در همین رشته انداخت تا پایه علمی خود را هم در این زمینه قویتر کنم. چون اعتقاد دارم بهتر است تجربه و علم در كنار هم جلو برود. با لطف و عنایت خداوند از همان سالها تجربیات من در شرکتهای بزرگ و بزرگتر، کامل و شخصیت حرفهای هم پختهتر شد.
یکی از نقاط عطفِ زندگی کاری من در سال 1400 با پیوستن به هلدینگ بزرگ ماموت که به حق نگین درخشان صنعت کشور محسوب میشود، شکل گرفت. بهجرئت میتوانم بگويم كه تفکر نوین مدیریتی و الگوهای بهروز توسعه را ميتوان در اين مجموعه از نزدیک تجربه كرد.
وجه تمایز بسیار بارز مجموعه ماموت برای من این بود که در این مجموعه هیچوقت به وضعیت فعلی اکتفا نمیشود و توسعه یک اصلِ همیشه زنده در آن بهحساب میآید. در ماموت با رسیدن به هر هدفی، اهدافِ جدیدتري با چشماندازی زیباتر برای رسیدن ايجاد ميشود و قلههای جدیدی برای فتحکردن به وجود میآیند؛ که این اصل به سازمان و به همه افراد، فرصت رشد و توسعه میدهد. فرصت تکرارنشدنیِ همکاری با چنین مجموعهی بزرگی برای من همواره قابل قدردانی است و امیدوارم اثری در شأن این مجموعه داشته باشم.
برای مخاطبان، کمی از چالشهای صنعت امروز، در مقام مدیرعامل یک مجموعه بسیار بزرگ بگویید.
به نظر من چالش منابع انسانی و رهبری نسل جدید، شاید مهمترین چالش امروزِ صنعت ما و حتی همه جهان به شمار میرود. بار اصلی صنايع، امروز روی دوش نسلهای جدید است و در مورد این نسل، مدیریت بر افرادِ سازمان، جای خودش را به رهبری بر دلها داده است. پیشنهاد میکنم کتاب نقش دل در مدیریت، نوشته مرحوم مجتبی کاشانی را حتماً مطالعه بفرماييد؛ كه بر همين موضوع تأکید بسياري داشته است.
اتفاق دیگری که در حوزه منابع انسانی به نظرم بسیار تأثیرگذار است و آینده را روشنتر خواهد کرد، پرورش پرسنل شجاع برای تصمیمگیری درست و سریع است كه باعث ایجاد چابکی در همه سطوح سازمان خواهد شد.
اگر ممکن است از موفقیتهایی که بواسطه همین روحیه همدلی کسب کردید برای مخاطبان بگویید.
من از زمان ورود به واحد فروش، تمام تلاشم را كردم كه اين باور را بين تيم ايجاد كنيم كه با همدلي و ممارست، همهي اهداف، قابلدستیابی هستند و به دوستان يادآوري ميكنم كه اگر هزار دليل براي انجامندادن يك کاردرست وجود دارد، يك دليل براي انجامدادن آن و بهثمررسیدن تلاشها كافي است. با اين روحيهي تيمي، زحمات زيادي با همراهي همه همكارانِ عزيز من در ماموت كشيده شد؛ كه من فقط به يك نمونه اكتفا میکنم. به لطف تیم کاری خوبمان در سال 1401 ما رکورد فروش تاریخ ماموت را به ثبت رساندیم و با تلاش اين تيمِ همدل، امسال این اتفاق تکرار خواهد شد و علیرغم فراز و نشیبهای اقتصادی سال جاری، ما رکورد سال قبل را مجدداً خواهیم شکست. برای سال بعد نیز اهداف بزرگتر و چالشیتری را در نظر گرفتیم که این مهم، حاصل تلاش بیوقفهی تکتک اجزاءِ سازمان است.
شما نوآوری را چطور تعریف میکنید؟ و به نظر شما نوآوری، امروزه در سازمانهای بزرگ چقدر اهمیت دارد؟
بگذارید من پاسخ هر دو سؤال را در یک جمله بدهم، به نظر من نوآوری در جهان رقابتی امروز یعنی شرط حیات و البته این فقط به صنعت و کار محدود نمیشود؛ بلکه نوآوری شرط یک زندگی شخصیِ سالم و بانشاط هم هست. به نظر من شرط حیات، بقا و توسعه پایدار کسبوکارهای امروز، نوآوری و توسعه است که این دو با هم گرهخوردهاند.
اين نكته را هم اضافه میکنم كه نوآوری صرفاً انجامدادن یک کار خارقالعاده نیست و به نظر من حداقل در کشور عزیزمان ایران به دلایل مختلف، امروزه فرصتهای بیشماری برای تحقق نوآوری و دستیابی به فرصتهای فراوان توسعه وجود دارد.
رابطه بین فناوریهای دیجیتال، داده و نوآوری را چگونه میبینید؟ آیا نیاز است تمام نوآوری ها حتما در زمینه فناوریهای دیجیتالی پیشرفته باشند؟
بگذارید با یک مثال در علم مارکتینگ شروع کنم؛ مثلاً خیلیها به پودر لباسشویی تاید ميگويند، درحالیکه تاید فقط یک برند پودر لباسشویی بوده؛ ولی همه اولين را اول به زبان میآورند. حالا هم تا صحبت از نوآوری پیش میآید همه میگویند فناوری دیجیتال، چرا؟ چون این صنایع خودشان را سریعتر در مسیر نوآوری قرار دادند و از بقیه پیشی گرفتند.
سؤالی که به وجود میآید این است که آیا بقیه صنایع هم میتوانند در نوآوری همینقدر مطرح باشند؟ بله، اما چرا در کشور ما اینگونه نیست؛ به نظر من بهعنوان یک فرد صنعتی فارغ از جایگاه و سمت، در صنعت ما هنوز اعتقاد راسخ به نوآوری وجود ندارد. شما از تغییرات خودروهای داخلی در 40 سال گذشته به نسبت شرکتهای پیشرو متوجه این موضوع خواهید شد. ما از حیث ابعاد و گستره چیزی از دنیا کم نداریم؛ اما نقص در نوآوری است. تربیت مدیران و به کار گماردن افرادی که هم با علم روز مدیریت آشنا هستند و هم اعتقاد قلبی به نوآوری در صنعت کشور دارند شاید نسخه قابل اجراتری برای توسعه صنعت امروز ایران ما باشد. از آقای جک ما مالک علیبابا نقلقول میکنم که میگوید: «تا سال 2030 بیش از 800 میلیون شغل از بین خواهد رفت؛ اما جای نگرانی نیست؛ چون بیش از یک میلیارد شغل جایگزین به وجود خواهد آمد که لازمه آنها مجهز بودن به سواد آینده است که آیتی و جهان دیجیتال اجزاءِ لاینفک آن هستند.» تحقیقات آیندهپژوهی همچنین نشان میدهد که با نوآوریهای سریع سالهای 2030 تا 2050 جهان آبستن تغییرات و رویدادهای بسیار متفاوت و شاید عجیبی خواهد بود.
سخن پایانی
من خودم را در جایگاهی که بتوانم توصیهای بکنم نمیبینم. اما قلباً و عمیقاً اعتقاد دارم ایرانِ آینده، ایرانی زیبا و قدرتمند خواهد بود که فقط و فقط مردمانش، با دستان پرتوان و روح مثبتاندیششان به آن نقطه خواهند رساند. برای جمعبندی عرض میکنم که شرط اصلی قرارگرفتن در این مسیر این است که ما باید به جوانها اعتماد کنیم و بنده هم توسعه و رشد خودم را مدیون همین اعتمادها هستم. از شروع اشتغال خود تا همین امروز که با اعتماد آقای مهندس مؤمنی عزیز بهعنوان مدیر جوان به من اعتمادکردند و این مسئولیت مهم و خطیر را به من سپردند.
پس من هم اعتقاد دارم به جوانها اعتماد کنیم و تجربیات خودمان را در اختیار آنها قرار دهیم؛ تا همه با هم فردایی بهتر را شاهد باشيم.
به امید روزهای شاد و زیبا برای همه مردم کشورم.